از انس فرزند مالك آمده است كه بمهمانئ او شخصى شده است او حكايت كرد كز بعد طعام ديد انس دستار خوانرا زرد فام جركن وآ لوده كفت اى خادمه اندر افكن در تنورش يكدمه در تنور بر ز آتش در فكند آن زمان دستار خوانرا هو شمتد جمله مهمانان دران حيران شدند انتظار دور كندورى بدند بعد يكاسعت در آورد از تنور باك واسبيد وازان اوساخ دور قوم كفتند اى صحابئ عزيز جون نه سوزيد ومنقى كشت نيز كفت زانكه مصطفى دست ودهان بس بماليد اندرين دستار خوان اى دل ترسنده از نار وعذاب باجنان دست ولبى كن اقتراب جون جمادى را جنين تشريف داد جان عاشق را جها خواهد كشاد مركلوخ كعبه را جون قبله كرد خاك مردان باش اى جان درنبرد | | |